شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۲۹ ق.ظ

کلاس دارالقران: آیینه دل

مطالب کلاس های دارالقرآن

خدااینگونه ازما خواسته که برنامه ریزی  زندگیمان طبق قرآن باشد .

 سوره الرحمن : هرسوره ای برمقام بیان یک هدف کلی می باشد حالا درخصوص اهداف کلی که دارد مسائل ریزی هم گفته شده که
 فوق العاده مم است . خیلی ازعلماء تلاش کردند که بفهمند هرسوره ای چرا اینجورتقسیم بندی شده چرا با بسم الله شروع شده وچرا بااین آیات تمام شده حتماًمی خواسته یک مبحث کلی وعمده ویژه ای را مطرح بکند....

سوره الرحمن دربیان شمارش نعمتها است ،هم نعمتهای دنیوی وهم نعمتهای آخروی، اولین نعمت درسوره الرحمن نعمت تعلیم قرآن را مطرح کرده حجم سوره را که شما نگاه می کنید یک سوم نعمتهای دنیوی ودوسوم نعمتهای اخرویست .

حتی درنعمتهای دنیوی آنهایی را که می شمارد شروع می کند ، اول ازشمردن نعمتهای معنوی. اگرازمادیات چیزی راهم می شمارد بازهم تومسیرنعمتهای معنوی می باشداین خودش به ما یک سبک زندگی می دهد .یعنی اگرتلاش برای دنیاوآخرت باشد بیشترباید روی آخرت تلاش شود یعنی دوبرابرباید روی آن انرژی بگذاریم .

سوره شروع می شود با الرحمن که صیغه مبالغه است یعنی شدت رحمت خدا را می رساند .این اسم خاص خدا است برای هیچ کسی این صفت استفاده
نمی شود .الرحمن ، بعد شروع می کند به شمردن نعمتها ،مخاطب سوره الرحمن هم جن است وهم انس .

می فرماید الرحمن یعنی تمام نعمتهای خدا مهرالرحمن خورده است ، الرحمن ،علم القرآن ، خدا ی الرحمن قرآن را آموزش داد حالامی خواهیم ازاین دوآیه یک سبک زندگی برداشت کنیم ، یعنی آموزش قرآن باید بامهربانی باشد ، آموزش دین باید با مهربانی باشد الرحمن ، علم القرآن یعنی خدای رحمان همه چیز قرآن را آموزش داد .پس معلم قرآن باید چطوری باشد؟

الرحمن ، علم القرآن ، خدا آموزش دادبه کی ؟ به پیامبر، به ملائکه ، به جبرئیل وتوسط اینها آموزش داده شدبه مردم .

پس مخاطب اول آیه پیامبراکرم (ص ) می باشد مخاطب تمام آیات اول پیامبراست بعد به سایرمردم عمومیت پیدا می کند. خوب می گویند الرحمن ، علم القرآن می گویند معلم قرآن باید درتعلیم دادن مهربان باشد ، خوب این دیگرقطع شد ، فقط همین ، نه ، یک چیزدیگرهم می خواهد بگوید واون این است که علم القرآن یعنی من  تعلیم می دهم یعنی چه که به خودت گرفتی ، فقط مهربان باشی کافی است ؟ بامهربانی قرآن را تعلیم دهی ودیگربس است ؟ نه شمای مربی هم باید وصل به علم خدایی باشی. یعنی من وشما می تونیم برسیم به آنجایی که بفهمیم آن حقایقی که ... ما باید باور داشته باشیم که خداوند دائماً دارد به همه انسانها تعلیم میدهد اما یکی به دلیل استغفارهایی که کرده مطلب را می گیرد ، به دلیل اصلاحاتی که در اعمالش انجام داده ،بدلیل توجه ای که می کند ، بدلیل اتصالی که با امام زمان علیه السلام داره ، حضورش را درک می کند ودائماً داره ازمنبع خیر تغذیه می شه ،و یکی هم نمی گیره .

الرحمن ، علم قرآن ، خلق الانسان ، خدای رحمان قرآن آموزش داد ، انسان را آفرید دومین نعمتی که می شماردخلق الانسان چرا ؟

عجیب تراست ؟ بی مثل ومانندتره ؟منتش بیشتره ؟ به خاطراینکه خدای رحمن ، گنجی بودکه پنهان بود ومی خواست آشکارشود وازطریق این انسان که قرآن را آموخته بهترآشکارمی شه ؟

دومین نعمتی که می شماردنعمت خلق انسان است روزی چند بارشکراین نعمت می کنیم ؟شکر نمی کنیم درچند فرازدیگرخدامی فرماید ، کدامین نعمتها را تکذیب می کنید .

علامه طباطبایی درالمیزان چند چیزراشمرده ، می گوید چرا خدا خلقت انسان رابه عنوان دومین نعمت ازلحاظ اهمیت آورده ، ایشان چندصفت عجیب را برای انسان می شمارد ، می فرمایند انسان آزاداست  انسان را اگردرسلولی حبس کنند وهزارمترزیرزمین هم باشه بازهم آزاده ،چون به هرچیزی که دوست داردمی تواند  فکرکند ، واگررشد یافته باشد به هرجایی که بخواهد می تواند برسد.

 انسان انتخاب گراست ، قادربه توبه است ، ببنید این قدرت توبه چقدراهمیت دارد؟یک دسته گلی به آب داده ، عالم را به فسادکشانده ، بعد با او با توجه به خدا ، او می تواند عالم را ازفساد خارج کند، این چه نیروی عجیبی است که انسان داردتا به حال بهش توجه کردیم وشکرش را بجا آوردیم، این همان نیرویی است که اموات همیشه حسرتش را می خورند .قدرتی برای توبه کردن. شما همین جا که نشستید میتوانید با توبه هرآنچه بدی که ازقبل داشته اید را پاک کنید و به حسنات تبدیل کنید . کی تا بحال شکرش را بجا آورده ، شکربجا آوردن توبه این است که ازتوبه استفاده کنیم ، دیگرچه دارد؟ بی نهایت طلب است . انسان چه آرزویی دارد؟ دوست دارد به خدا برسد . این نهایت آرزوی یک آدم است ، هرچی گیرش بیایدیک چیز بهترمی خواهد . اینها خیلی قدرتهای عجیبی است ، انسان جانشین خداست ، انسان مسجود ملائکه است ، ملائکه ایی که ماموران الهی هستند وهمه عالم به دست آنها می چرخد ، بعد می آیند وبه انسان سجده می کنند .انسان می تواند هم برای دیگران الگوبشود وهم ازدیگران اثربگیرد ، ما مجموع تضادها هستیم ، درعین حال که می توانیم خشم کنیم ، می توانیم مهربان هم باشیم .درعین حال که یکی رادوست دارد ، می تواند ازیکی دیگرمتنفرباشد .فطرت آدم ، ذات آدم که اصلاً بهش توجه نمی کنیم ، انسان متفکره ، خلاقه ، انسان جانشین خدا است ، کی تا بحال شکراین را به جا آورده ایم که ما جانشین خدا هستیم .

الرحمن ، علم القرآن ، خلق الانسان ، ما این چیزهایی که دردرونمان هست نه تنها شکرش را بجا نمی آوریم ، اصلاً خبری از آن نداریم ، وقتی قرآن به مامی گوید اولم یتفکرون شما درمورد جان خودتان تفکرنمی کنید ، کداممان تا بحال فکرکردیم که من روح دارم ، من می توانم طی الارض کنم ، می توانم توبه کنم  ، می توانم به محضرامام زمان علیه السلام برسم .

آنقدرخلقت انسان عجیب است که خداوند آنرا بعنوان دومین نعمت مطرح می کند ، الرحمن فراموش نشود ، علم القرآن ، قرآن را خلق کرد ، تعلیم داد ، بیدارکرد ، به مقام تعلیم درآمد ، وخلق الانسان ، خلق کرد انسان را ، انسان فراموش کاراست ازماده نسیان یعنی تو ،ای انسان باید زیرچتررحمانیت خدا بروی تا شامل همه رحمانیات خدا بشوی ، تعلیم قرآن وتعلیم بیان حقایق را به انسانی که ازماده نسیان هست اگردرزیرچتررحمانیت خدایش قرار بگیرد به همه توفیقات خواهد رسید .

الرحمن ، معنای باطنی قرآن این است که انسان خلق شد چرا اینجا ؟ چرا اینجا مطرح می کنه ؟می خواهد بگوید تو، ای انسان ازماده نسیان هستی به خودت مغرورنشو، اینکه من قرآن یادمی گیرم ، تعلیم می دهم ، بیان یاد می گیرم ، نه ،اگرتووجود خارجی پیدا کردی وعبد شدی به برکت رحمانیت خدا خلق شدی ، واگرتومی تونی یادبگیری قرآن را ، ازبرکت رحمانیت خداست واگرمی توانی بیان پیدا کنی ازبرکت رحمانیت خداست که به توتعلیم بیان می دهد ، پس خودت را گم نکن ، ببنید ما چقدرمغروریم ، یک بچه کوچک را درنظربگیرید وقتی راه رفتن یاد میگیرد نگاه می کند که مادرش کجا نشسته و بدین وسیله آرامش هم میگیرد,ما همان لحظه که بلند می شویم نگاهمان راازخدا برمی داریم. اینستکه ازهمه جا رانده شدیم نه نمازداریم ،نه دعا داریم ، نه ذکرداریم ، ،نه زندگی داریم ، هیچ ، ،برای اینکه خودمان راازخدامنقطع کردیم ، الهی هب لی کمال الانقطاع الیک ، من می خواهم به سوی تومنقطع بشوم ازغیرتوقطع بشوم ،چرا دومین نعمتش را مطرح کرده می خواسته این انسان چموش راگیر بیندازد ،این انسان جاهل ،خودرای ،مستبد و خودخواه را .میخواهد بگوید که ببین توزیرچتررحمانیت من قرارگرفتی توبین این دوقضیه قرارگرفتی (علم القران و علمه البیان) .این من هستم که تعلیم می دهم ، می دانید چرا افسردگی ها زیاد شده ؟چون  تعلیمات الهی را نمی گیریم .درنهج البلاغه امیر المومنین (ع) میفرمایند:الحکمه الضاله المومن( حکمت گمشده مومن است) ، ما باید دائماً ازعالم ملکوت تغذیه بشویم ،والا می پوسیم ، افسرده می شویم ،پکرمی شویم ،  بهم می ریزیم. باید استغفارکنیم ، وجودمان را از آلودگیها تخلیه کنیم ،تابتوانیم انشاالله مفید واقع بشویم ،فقط شنونده نباشیم عمل کننده هم باشیم. اگراین حقایق را می فهمیم باید به آن عمل کنیم ودر حال اتصال به امام زمان(عج) و نهایتاوصل به خدا بسوی خدا حرکت کنیم, نه اینکه ازرحمانیت منقطع  بشویم. ماسردرگمیم ، نمی دانیم که باید به کجا برسیم  برای اینکه ازخدامنقطع شده ایم ، استغفارکم 
می کنیم ، خدا انشاالله توفیق بده که دائم استغفارکنیم .

حضرت امام خمینی درکتاب جنود عقل وجهل درهمین موضوع می فرمایند فطرت انسان خدا جو است ، خدا خواه هست ، اگرخودخواه باشیم ، بافطرتمان مقابله می کنیم و بخاطرهمین است که درونمان آشوب است .خدا اراده کرده آیینه دل ما رو بسوی خودش باشد. ما اگربخواهیم خدا را ببینیم باید این قلب آینه ای باشد به سمت خدا, تا از عالم غیب حقایقی رادریافت کنیم, در آن صورت نه تنها راه ما درست است بلکه نقائص ما هم برطرف می شود . ما باید فقط این قلب راپاک نگه داریم وقتی پاک نگه داشتیم خود به خود خدا وارد قلبمان می شود ، حقایق وارد قلبمان می شود ، انشاالله .

این منتی هم که خدا برخلقت انسان گذاشته ، این راهم باید توجه کنیم که ما مخلوقیم خلق الانسان ، ما بیشتراوقات درزندگیمان خدائی می کنیم . خیلی ازاین فکرهای بی خودی وخیلی ازاین حرفهای بی خودی که می زنیم ، خیلی ازاین زیاده روی هایی که درامرونهی به دیگران می کنیم ، غصه هایی که می خوریم ، خیلی از نقشه هایی که می کشیم ، اکثرش خدائی کردن است . ما مرتب باید حواسمان باشد که مخلوق اوییم( خلق الانسان). بنده ای که حواسش باشد که من هم یک مخلوقم مثل دیگران . آنوقت استکه میفهمم که نیازی به هیچکدام از این مکروحیله ها ، نقشه کشیدنها و....نیست ، انا لله انا الیه راجعون که متاسفانه فقط سر قبرها خوانده می شود، باید سردرخانه ها نوشته بشه ، که ما مال خداییم ،ما متعلق بخداییم ما صاحب داریم،وبه سوی خدا برمی گردیم.

    انا لله ، ما باید طوری رفتارکنیم که بتوانیم بگوئیم ما مال خداییم. همانطورکه امام صادق علیه السلام به مردی که درحال لهو ولعب بود فرمودند آزادی ؟ کسی که در زندگیش فرمانبری خدا نمی کند آزاد است .ما درتمام رفتارمان آزادانه انتخاب می کنیم. الرحمن ، علم القرآن ، خلق الانسان ، یعنی خدای رحمان ، ازرحمانیش انسان را آفرید ، هیچ دلیل دیگری هم نداشت ، خدا ازبس  که مهربان است انسان را آفرید . وتمام این عالم زیرچتررحمانیت خدا ست .حتی آن مریضیها , گرفتاریها وتنگناها همه از رحمانیت خداست ، علم القرآن ، خلق الانسان ، علمه البیان ، بعنوان سومین نعمت می فرماید آموزش داد اورا قدرت بیان ، وقتی می گویند بیان ما یاد زبان می افتیم ، منظورازبیان زبان نیست ،  آن کلام نیست ، منظورآن فهمی است که به آدمی داده شده . ازیک مطلبی یک فهمی درشما به وجود می آید وبا فهم خودتان این مطالب را بیان می کنید ، مکنونات قلبیتان را، خوشحالیتان ، احساسات درونی تان را باقدرت کلامتان بیان می کنید، چند بار گفتی که خدایا شکرت ، که هرچی تو دلم هست می توانم به زبان بیاورم؟ این خیلی چیزعجیبی است  ، هیچ موجودی جزانسان درعالم چنین قدرتی ندارد . شما فکرکن اگراین قدرت وجود نداشت چگونه ما میتوانستیم حال دلمان را ابرازکنیم ؟ اگراحساس قلبی تبدیل به لفظ نمی شد آن وقت می می خواستیم چیکارکنیم ، با دیگران چگونه می خواستیم ارتباط برقرارکنیم ، آدمی این علم بیانش مربوط به علم کلامش هم نیست ، او با چهره اش ،با نگاهش هم می تواند به دیگران چیزیرا بفهماند ، با احساسش می تواند بفهماند که این ازفکروخلاقیت انسان ریشه می گیرد . هیچ موجودی این قدرت راندارد .

     قران یک چیزدیگرهم می گوید ، علم القرآن ، علمه البیان ، قرآنی که من تعلیم می دهم ، تو بیانش کن . قدرت بیان را هم خدا داده ، برای چی داده ؟ نه برای اینکه غیبت بکنیم , تهمت بزنیم و اسرارزندگی مردم را فاش کنیم ، نه . قدرت بیان داد که قرآن را بیان کنیم ، آنچه را که تعلیم داده را بیان کنیم ، خدا عواملی دارد روی زمین ، که کارهایش را ازطریق آن عوامل انجام می دهد ، ما عامل خدا روی زمین باشیم ، خدا گفته چیکارکنم ؟ باید قرآن برملا بشود و او مارا خلق کرده تا قرآن را بیان کنیم ، همین ، خلقت ما ازباب بیان قرآن بوده ، که هم قرآن را تعلیم داده وهم قدرت بیان را داده ، و متاسفانه ما ازاین دو استفاده نمی کنیم ، نه یادش می گیریم ونه بیانش می کنیم ، یعنی این دوقوه هنوزبه فعلیت نرسیده ، چرا؟ چون رحمانیتش را نفهمیدیم،اگرباورکنیم که خدارحمان است آنوقت آن قرآنی که به ماتعلیم داده بمرحله بیانش هم می رسیم وآن وقت خلقت ما به نتیجه می رسد .(خلق الانسان) علم و بیان قران و خلقت انسان اینها لازم وملزوم همدیگرهستند و در آن صورت استکه خلقت به نتیجه خود میرسد ، انشاالله .

    دقیقاً همین را امام خمینی ( ره ) درتفسیرشان درذیل همین آیه فرمودند:

این علم بیان برای سه چیزآفریده شده:

1-                حافظ موقف انسانیست(حافظ مقام انسانیت است)

2-                هادی بسوی خیر است

3-            برای تبلیغ دین است

* قرآن برای شیوه بیان دستوراتی داده ، حرف زدن ما باید طبق این 7 آیه قران  باشد:

1-      قولوا قولا سدیدا - گفتارباید استوار باشد ، خصوصاً آنانکه بعنوان مداح وسخنرانی  جایی می روند کتاب همراهشان باشد .چه می خواهند مقتل بخوانند ، چه سخنرانی کنندوچه روضه بخوانند واصلا ً هم خجالت نکشند .

2-      قولوا قولا معروفا - حرف باید پسندیده باشد ، بی ادبانه ، زشت و بی سروته نباشد .

3-      قولوا قولا لینا، این را خدا به حضرت موسی می گوید وقتی می خواهد به سوی فرعون برود، وقتی می خواهی حرف بزنی نرم وآرام حرف بزن باکی ؟ بافرعون . که گروه گروه آدم را سر می برید 

4-      قولوا قولا بلیغا - یک طوری حرف بزن که طرف حالیش بشود . یک طوری صحبت کن که حرف به دل طرف بنشیند.

5-                قولوا قولاکریما - بی اشکال باشد ، کریمانه باشد و محترمانه باشد .

6-      قولوا لناس حسنا - خیرخواهانه وخوب بامردم حرف بزن .خیلی ازاین قولوا ها منظوررفتاراست فقط گفتارنیست ، رفتاراست یعنی رفتارباید اینجوری باشد .وقتی رفتاربافرعون باید اینطور باشد حالا شما بقیه را قیاس کنید. خداوند درقرآن به کسانی که دارند ازهم طلاق می گیرند می فرماید ولا تخسوا الفضل بینکم ، فضل یعنی چی ؟ یعنی من یک آدم 
بی ارزشی هستم ولی شما بیش ازحد به من محبت می کنید خداوندنسبت به بندگانش اینگونه است یعنی بیش ازلیاقتشان به آنها محبت می کند . به کسانی که دارند طلاق می گیرند می گوید بزرگواری بین هم فراموش نکنید.

7-      قولوا یقول الذی احسن - یک جوری حرف بزن که ازهمه حرف زدن ها بهترباشد . پیامبراکرم (ص) می فرمایند هرکه ایمان آوردبه خدا ورسول باید هرسخنی که می گوید خیرباشد وگرنه خاموش باشید، حالا ببینید تکلیف حرف های ما ازصبح تاشب چیست .

حالا این خیررا چه کسی تشخیص می دهد؟همه می گویند نیتمان خیراست .وقتی می گویند نیت خیرباشد یعنی نیت خدا باشد، برای خدا ، با توجه به خدا ، خالص برای خدا این یعنی خیر . یعنی فقط خدا را ببیند، خالص ، درآن کلام ، درآن حالت ، درآن حرف ، درآن مطلب ، فقط خدارا ببیند به این می گویند نیت خیر .یعنی تواگرباورداری که خدایی هست باید نیتت  خدایی باشد ، اگرخدا ورسول را باورداری باید نیتت خدا باشد ، یعنی تودلت جز خدا نباشد .

چرا ما عادت نمی کنیم که فقط خدا را ببینیم ؟چرا عادت نمی کنیم که نیتمان خالص باشد ؟چرا عادت نمی کنیم که خودمان را محک بزنیم ، فکرمون ، رفتارمون ، دیدمون ، قلبمون ، دائماً بررسی کنیم که خالص هست یا نه. ما دائماً باید نگاه کنیم به کلاممان ، به فکرمان ، به رفتارمون آیا خالصه.

امام خمینی فرمودند :وای به حال کسی که قبل ازاینکه ساخته بشود مردم بالا ببرندش اودیگه ساخته نمیشود.

حالا مردم همیشه ما را بالا نمی برند ، ما خودمان، خودمان را می بریم بالا ، مرتب ذکرمی گوییم ، قبل ازنماز ،بعد ازنماز ، نمازشب ، اگراین ذکرها را که می گوئیم از قلب پاک نباشد باعث بدبختی ما میشود.

توجه قلبی اینطور فهمیده می شود که باید توجه قلبی به خدا باشد و طبق اون عمل کرد .

پیامبر() فرمودند:"من کنت مولاه فهذا علی مولاه" اما ما این را هنوزبه قلبمان نگفته ایم که :

مولای من مهدی صاحب الزمان است

این را ازصبح تاشب به خودمان تلقین کنیم. مولای من مهدی صاحب الزمان است ،مهدی صاحب الزمان است ولاغیرمولای توکیه؟اول این را برای خودت روشن کن اگرمهدی صاحب الزمان است کارها را به او واگذارکن وآنوقت ببین او با تو چه می کند!

 

والسلام .

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">