جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۰ ب.ظ

"تنهایی علی(ع)"


📣📣📣
این متن رو با دقت بخونین, در ذره  ذره اش حرفها داره👇👇👇و اگر دلتون شکست برای ظهور تنهای این زمانه دعا بفرمایین🙏
****
بسم الله الرحمن الرحیم

📣 "تنهایی علی(ع)"

خیلی تنها شده بود, خصوصا از زمان رحلت جانسوز پیامبر(ص).

همه بلافاصله او را فراموش کردند و برای تعیین خلیفه و جانشین به سقیفه رفتند, که نه فراموش بلکه ترجیح دادند که او فراموش شود . چرا که در غیر اینصورت باید بهایی سنگین را در عمل پرداخت میکردند. بهایی به قیمت پا گذاشتن بروی تمامی تعلقاتشان, تعلقاتی از جنس دنیا و یا شاید هم  از جنس آخرت(به خیال خام خودشان برای رسیدن به بهشت و رهایی از جهنم).

خدایا, آنها همه درها را به رویش بستند 😭 تا شاید درهایی بروی خودشان باز شود چرا که تحمل دیدنش را نداشتند.

بمرور دیگر نتوانستند حتی خودشان را خوب ببینند و همین امر باعث شد گیج و منگ بشوند و در چاه منیت هایشان فرو بروند و دیگر قدرت قد راست کردن نداشته باشند....

و اما او که بسیار آرزوها در زمان حیات رسول خدا(ص) در سر پرورانده بود و حرفها در دل, برای رسیدن به مدینه فاضله, بناگاه با غم از دست دادن ایشان و تنها مونس دائمی خودش سر بر آستان فاطمه(س) فرود آورد که بناچار بلافاصله با فقدان ایشان نیز مواجه شد....😭😭😭

دیگر راهی جز سر گذاشتن به بیابان و به چاه نداشت تا بتواند تنهائیش  را مرهمی بگذارد و از رازهای مگو بگوید...😭

سرش را که به در چاه گذاشت, چاه خشکیده از اشکهایش سیراب شد و همان چون بغضی سد راه کلامش شد😭.

و اما صد حیف و صد حیف که دیگر هیچ کسی برای شنیدنش نبود یا اگر بود حاضر نبود....

صدای هق هق گریه اش 😭آنچنان بلند  و جانسوز شد که نزدیک بود عالم کن فیکون بشود اما دلش نیامد کسی را نفرین کند چرا که او سالها همنشین "رحمه للعالمین" بود.

خییییلی حرفها در دل داشت و خیلی غصه ها که چه شد بناگاه همه تنهایش گذاشتند!!!  با اینکه او همیشه قبل, بعد, با, و در همه چیز خدا را میدید و هر روز و هر لحظه  چشم دلش بازتر میشد اما دیگر سنگ صبوری برای دریافت و تحمل آن همه اسرار نداشت تا کمی از بار و رازش را با او تقسیم کند...🙏

خدایا, چقدر همه رنگ عوض کرده بودند و نه, شاید از اول رنگی نداشتند بجز دنیای کوچکشان, دنیایی به کوچکی خود بینی و خود فریبی و بدانوسیله خطای دید پیدا کرده بودند.  خطایی بظاهر در حد خودشان اما در حقیقت بقدر یک عمر و هدر دادن عمرها, که نه فقط به قیمت هدر دادن زمان بلکه به قیمت هدر دادن  مکان و توان...

فاطمه(س) بارها بخاطر این خطر حتی به درب تک تک خانه هایشان راهی شده بود اما دریغ از  گرفتن یک جواب ...

با آن همه قدرت و شوکت, با آن همه علم و درایت و با آن همه عزت و کرامت نهایتا  او را دست بسته بردند و درب خانه اش را جلوی چشمان اهلش به آتش کشیدند...😭😭😭

و اگر فاطمه(س) " آهی"   را کشیده بود, همه عالم بر سرشان خراب میشد. اما او حتی از یک "آه" دریغ نمود....

با  اینکه او و همه پاکان میدانستند روزی فریادرسی خواهد آمد, تک تک شان قیام کردند و قرار نگرفتند ...و در عین حالیکه عالم حتی تحمل چند صباحی از حکومت و قدرتشان را نداشت, لحظه ای آرام ننشستند

و با اینکه او هیچ نیمه شب  و بین الطلوعینی در خواب نبود اما همه حتی روزشان را در خواب بودند...

او با همه فرق داشت و کسی تحمل این همه فرق را نداشت تا اینکه فرقش را شکافتند...😭😭😭

اما آنان  فرقی را شکافتند که حتی با وجود شکافته شدنش بین کسی فرقی نگذاشت و همه را با یک چشم میدید, البته با چشمی که در همان راستا خدا را میدید...

او کلمات خدا را به ثبت رساند اما حتی کلمه ای محقق نشد...

و امان از آن روزی که دیگر صبر به آخر  رسد, آه کشیده  شود و بفریادهایش رسیدگی کنند....(ادامه دارد)

"اللهم عجل لولیک الفرج"

@arbaeenmobaleghin


نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">