چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ

معرفت نفس (قسمت دوم) - کلاس دارالفران

مطالب کلاس های دارالقرآن

  کارکردن روی روحیات فقط کار خداست به شرطی که درقسم اول (در اعمالمان) ما یک

تکانی بخود بدهیم ، صداقتمان را در این مرحله (اعمالمان) به اثبات برسانیم یعنی

حرکتی کنیم که خدا برکتش را شامل حالمان کند . حرکت ما پاکسازی اعمالمان از ظاهر

حرام و آلودگی و رذالت می باشد و برکتش می شود پاکسازی روحیاتمان که شامل

حالمان می شود .

خدا ازکجا شروع می کند ؟

از اینجا شروع نمی کند که اول حسادتم ، بعد بدجنسی ام ، بعد کینه ام ، . . . را از بین

ببرد ، بلکه خدا از منیت من شروع می کند یعنی منیت را از بین می برد ، خدا چگونه

منیت را ازبین می برد ؟

به محض اینکه مسافر الی الله همت کرد و صادقانه و خالصانه پاکسازی اعمالش را شروع

 

کرد خدا پرده ها را کم کم از جلویش کنار می زند " حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ"

اخلاق خوب است اما خالص نیست پس جواب نمی دهد به محض اینکه خالصانه

پاکسازی اعمال را شروع کردیم خدا چه می کند ؟ یعنی چه؟ اصلاً این اتفاق برای چه

می افتد ؟ خلوص اصلاً یعنی چه ؟ " إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ " خدایا :

خالصانه به تو منقطع بشوم . وقتی انسان خالصانه از خدا بخواهد ، خدا کمکش می کند

و او می تواند در پاکسازی اعمالش موفق شود " و أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ "

 نگاهش کردم که دارد اینجوری کار می کند من گوشه نظری به او کردم

" حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ " تا جایی که حجاب ها ی نورانی هم پاره می

شود

حجاب های نور چه هستند ؟

همین منیت هایی که نمی فهمیم داریم ! کسی تا خدا را نبیند نمی تواند منیت داشته

باشد . کسی تا به لقاء خدا نرسد هنوز منیت دارد ، چرا ؟ چون شیطان اینقدر این منیت

را ریشه ای و ظریف و عمیق و دقیق در ما جاسازی کرده که تنها راه جداسازی من از

منیت هایم این است که خدا خودش را به من نشان دهد .

بردار حجاب تا جمالش بینی      ***      تا طلعت ذات بی مثالش بینی

باید این حجاب ها برداشته شود تا ببینمش . این حجاب های نورانی و ظلمانی را خدا

برمی دارد ، فقط من باید در میدان پاکسازی اعمالم سرعت و سبقت بگیرم

" حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ "

 

 

حالا متوجه شدیم چگونه منیت ها ازبین می رود ؟ بالقاء خدا

من وقتی خدا را ببینم دیگر نمی توانم خودم را ببینم باید یک جمالی زیباتر از

جمال خودم ببینم که مدهوش او  ، شیفته اش و عاشقش بشوم تا منیت هایم

از یادم برود و دیگر به آن مشغول نشوم .

بیخود روی منیت ها تمرکز نکنیم ! این اصلاح شدنی نیست مگر اینکه پله پله اعمالم را

با نیت خالص اصلاح کنم و روحیاتم را خدا با برکتش اصلاح می کند و مرا به لقاء خود

می رساند انشاالله ....

سؤال : چگونه این منیت ها ازبین می رود ؟

دو چیز به ما امانت داده شده :

1 _ جسم ما ؛ اعمال ما که از طریق جسم ما صادر می شود .

2 _ روح ما ؛ خلق و خوی ما که از طریق روحیات ما به ظهور می رسد .

باید از ظاهر به باطن رسید با انجام واجبات و دوری از محرمات

قصه این است که من باید حرکتی و تلاشی خالصانه در ظاهر اعمالم  و در باطن نیتم

داشته باشم ... نیت خیلی مهم است اگر صداقتم را در محضر خدا نشان بدهم او چکار

می کند ؟ او حجاب های نور را پاره می کند و دیدگانم را روشن می کند " حَتَّى تَخْرِقَ

أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ" بعد که منیت ها کنار رفت ، می گوییم " فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ "
تا جایی که مرا وصل می کند به خودش " معدن عظمت " ضعف دیگر در آن نیست ،

پستی دیگر در آن نیست ، منیت دیگر در آن نیست معدن عظمت ادامه دارد . این راه به

کجا می رسد " وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ " تا جایی که مرا نمک گیر می کند

روح های ما را ( روحیات ما را ، خلق و خوی ما را ) به آستان عز قدسش آویزان می کند

یعنی وصل می شویم به او ، نمک گیر می شویم .

به اذن الله این مسئله را بیشتر بشکافیم :

یعنی وقتی دیدگان من حجاب های نور را پاره کرد به معرفت نفس می رسم تا من روی

این دو قسم کار نکنم ، با نیت خالص تلاش نکنم ، نمی فهمم قصه چیست !

مثلاً من می خواهم روی زبانم کار کنم ؛ بسم الله الرحمن الرحیم ؛ چه کسی روی این

مسئله کار می کند ؟ یکی دیگه !

" من گنجی پنهان بودم خواستم شناخته شوم "

تنها راهش این است که تو خود را بشناسی  و بفهمی یک کسی ، یک نیرویی ، یک

قدرتی در من است که وقتی من اراده می کنم فلان کار را انجام دهم از طریق اعضاء

و جوارحم آن کار انجام می شود . پس داری یواش یواش میشناسیش !

توجه ! دقت کنید !

" فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ  " را میخواهم بگویم ؛

روی روحیاتم می خواهم کار کنم . کمی که بر روحیاتم کار کنم می بینم که پاک شد !

چه عالی ! چه قشنگ ! چقدر خوب ! یک کمی که خالصانه روی اعمال و روحیاتم  کار

می کنم ، نگاهم می افتد به حقیقت خودم ! خودم را می بینم ! خود حقیقتی ام را

می بینم ! یافتمش ، از جنس ماده نیست ، نمی توانم برای هیچ کس تعریفش کنم ،

نمی توانم به هیچ کس نشانش بدهم ، ( هر که را اسرار حق آموختند    ***   مهر

کردند و مهر کردند و لبانش دوختند ) نه اینکه من نخواهم بگویم ، اصلاً اسرار حق را

نمی شود گفت . زبان ، تحملش را ندارد . عقل ، غالب تهی می کند . نمی توانی

اصلاً بگویی " مهر کردند " . خودت را پیدا کردی ، مدتی در بهت می مانی گیج و منگ ،

این کیست ؟ خودمم ! ! حاضرم قسم بخورم ، حقیقت خودم است ! دیدمش ! پیدایش

کردم ! به محض اینکه خودت را دیدی به حالت بهت  و حیرت می روی ! وای این چیه ؟

این منم ! چطور تا حالا نفهمیدم ! چقدر جایگاهم بالاست ! این منیت است ؟ نه اصلاً

در اینجا دیگر منیت جایی ندارد . خودت را که دیدی فهمیدی که همه این جوری هستند !

به چه کسی می خواهی فخر فروشی کنی ! همه مثل تو هستند ، حقیقت همه مثل

توست! در بهت و حیرت می مانی تا این که خدا خودش را به تو نشان بدهد " فَتَصِلَ إِلَى

مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ  " این حقیقتاً  وصل است ! نگاه می کنی خود حقیقی را می بینی هیچ

جاقطع نمی شود می رود تا به خدا می رسد " انا لله  " ما از خدائیم

اصلاً قطع نمی شود که بخواهی بگویی اینجا منم و آنجا او ، آن چیزی که می بینی از

عالم مجردات است . حاضری قسم بخوری که این خود حقیقتی ات است اصلاً جایی

قطع نمی شود که تو بخواهی نگاهت را قطع کنی و به جای دیگر نگاه کنی و بگویی

این منم و آن خداست !

نگاه می کنی ، نگاه می کنی ، نگاه می کنی ، می بینی غرق اسماء اش شده ای !

یعنی حقیقتش این است ! با این چشم نمی شد دید ، با این گوش نمی شد شنید!

با این زبان نمی شود از آن گفت ! اما می فهمی چیزهایی را که قبلا نمی فهمیدی  ،

غرق در آن می شوی ، در آن حل می شوی ، تمام شد ؟ . . نه ! . . دوباره ُسرمیخوری !

اگر بفهمی سوزن پرگار را در آن نقطه می گذاری بعد می چرخی ، سوزن می لغزد و

می رود جای دیگر ، دوباره برمی گردانی سرجایش ، چون این نقطه ، نقطه پرواز است

" معرفت نفس " است . به شرطی که آدم یاد بگیرد این نقطه ، کدام نقطه است !

دوباره می آئیم سر همین نقطه ، اینقدر می چرخیم ، می چرخیم ( یعنی آنقدر خالصانه

عمل صالح انجام می دهیم با توجه به معرفت نفسی که پیدا کرده ایم )تا با هر

چرخشی ما به ظهور نزدیکتر بشویم . همه ی کارها بر محور این سوزن پرگار باشد و

سوزن پرگار هم متمرکز بر این نقطه باشد که معرفت نفس است .

باید روی اعمال کار کنیم ، انجام واجبات ، دوری از محرمات ، کارهای شخصی در کنار

آن کارهای مردم ، دقت کنید اگر من بخواهم روی اعمالم کارکنم باید برای رضای خدا به

مردم خدمت رسانی کنم ، مخصوصاً ذوی الحقوق ، حق آنها بالاتر است . یکسره نیتم را

خالص کنم ، کارهایم را درست کنم ، خدا فقط می خواهد تلاش ما را ببیند چون قرار

 است از ما حرکت باشد و از او برکت ، بدون برکت او هیچ کاری انجام نمی شود پس

تلاش کنیم ، تلاش کنیم ، پاکسازی کنیم ، هم نیت را هم ظاهر عمل را ، اصلاً نباید

دست برداشت ، من مسافر الی الله هستم . روی اعمال که کار می کنیم می رسیم به

وادی روحیات ؛ به این قسم اماناتی که در دست من است ، روحم ، درونم ، باطنم ، ...

می رسم به آن که برای آخرتم یکسره آذوقه بفرستم " الدنیا مزرعة الْاخرة " تو که

می خواهی بر روحیاتت کار کنی از دنیا بفرست . من اگر می خواهم روی روحیاتم کار

شود یکسره باید از دنیا ، از عالم اعمالم ، باید بکارم تا بتوانم آنجا چیزی برداشت کنم در

روحیاتم . اگر می خواهم منیت ها ( روحیات ) کنار برود باید در دنیا ( اعمال ) بکارم .

ما الان مدتی است که تعطیلیم . دیگر چیزی نمی کاریم امیرمومنان ( ع ) فرمودند :

از ما نیست کسی که امروز و دیروزش مثل هم باشد .

در اعمال ، در نیت خالص ، یک قدم ، نیم قدم ، از آنجایی که هستیم باید هر روز یک 

قدم جلوتر برویم . اگر رفتیم این مزرعه کشت خودش را می دهد به روحیات ( روح انسان

بلندمرتبه می شود ) روحیات چکار می کنند ؟ آنجاست که برکت خدا را برداشت می کند

یعنی متعاقباً حسادت برطرف می شود ، منیت ها مرتفع می شود .

چگونه ؟ حجاب ها را کنار می زند .

اول خودم را به خودم نشان می دهد بعد خودش را نشانم می دهد .

دقت کنید !

 

دنیا مزرعه ی آخرت است یعنی آن کاری که من در این دنیا انجام می دهم می توانم در

باطن عالم برداشت کنم من درعالم دنیا سعی کنم امروزم بهتر از دیروز باشد در اخلاق ،

روحیات ، رفتار ، . . . هر چی در این قسم تلاش خودم را بکنم ، نیتم را خالص کنم ، این

باعث می شود که من در زمانی که می خواهم به معرفت نفس برسم ، زمانی که

پرده ها دریده می شود " حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ" بهتر برداشت کنم .

ما امروز و دیروز مان عین هم است . چکار کرده ایم که تغییری در زندگی ما ایجاد

نمی شود ؟ هیچی ! بخاطر همین است که نمی توانیم در باطن عالم برداشت داشته

باشیم ، منطور برداشت در صحرای محشر نیست ، در درجه ی اول در دنیا است منظور

ازآخرت در اصل باطن عالم است که قسمتی از آن اینجاست و بخشی دیگر در دالان برزخ

و صحرای محشر دیده می شود .

دیروز و امروزمان هیچ فرقی با هم ندارد که هیچ ، حتی بدتر هم شده ایم . برای چی ؟

آدم بی معرفت به عادت بد خود ادامه می دهد آدمی که معرفت دارد یعنی فهمید ، یعنی

از این به بعد سعی می کند آنطوری باشد که به مقصد برسد . سفر الی الله است .

شوخی نیست شما الان می خواهی به مسافرتی بروی نقشه می گیری ، آنوقت نباید

نقشه ی سفر الی الله را پرسید ؟ ! نقشه این است که ما سعی کنیم دراین دو قسم

کارکنیم . همه اش نگوییم قسم اعمالمان درست است ! کشت نشد ! بار نداد !

ثمر نداد ! هنوز که هنوز است به باطن عالم سیر نکرده ام ، پس خودمان را اصلاح کنیم ،

تغییر دهیم " إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ  " ( رعد ، 11 )

هروقت از در وارد خانه می شوی یک جور هستی ، می نشینی یک جور هستی ، با

دیگران صحبت می کنی یک جور هستی . باید بهتر عمل کنی ، نیت را خالص کن .

نیت ها را محکم بگیرید که از دست نرود تا از دست رفت دوباره بگیر . این بار که وارد خانه

شدی طور دیگر برخورد کن ، از دیگران دست گیری کن ، می خواهی باز هم به آن

خود محوری های خودت ادامه دهی ؟ اگر نیت خالص باشد خدا کارها را ختم به خیر

می کند . باید امروز با دیروز فرق کند . باید بگردی دنبال یک فرق ، یک تغییر ، یک بهتر

 شدن ،  نیت هم خالص باشد برای چی ؟ برای اینکه بهشتی باشیم ! برای این که ثواب

دارد ؟ ! . . نخیر ! . . برای اینکه خدا خوشحال بشود از ما ، راضی بشود از ما .

نقشه راه گفته شد ! متوجه شدید ! ؟



تا حقیقت ما ( معرفت نفس ) به ظهور نرسد


ما نمیتوانیم از زمینه سازان ظهور باشیم .


زمینه سازی برای ظهور یعنی


با اراده ای قوی


اجازه دهیم حقیقت خودمان ( معرفت نفس )


خالصانه با اصلاح اعمال و روحیاتمان


به ظهور برسد


انشاالله


نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">